گشاد صورت دولت به شکر شاه دهان
چو بست زیور اقبال بر عروس جهان.
سیدحسن غزنوی ( از آنندراج ).
در آبگون قفس بین طاوس آتشین پرکز پر گشادن او آفاق بست زیور.
خاقانی.
سفله که زیور همه بر خویش بست شد سرش از سرزنش خویش پست.
امیرخسرو دهلوی.
دل فریبان نباتی همه زیور بستنددلبر ماست که با حسن خداداد آمد.
حافظ.
در میان گریه چون از سیم پای او کمال از در و یاقوت بر وی زیوری خواهیم بست.
کمال خجندی ( از آنندراج ).
رجوع به زیور و ترکیبهای آن شود.