بی شبهه ستوه از غم و اندوه من آیند
گر خلق جهان جمله به زیوار پذیرند.
سوزنی ( از جهانگیری ).
|| مرحوم دهخدا این کلمه را در شاهد زیر با تردید و علامت سؤال «سهم ؟ حصه ؟ بهر؟ قسم ؟» معنی کرده اند : ضیعتی باشداصلش بیست و سه زیوار میان چهار شریک ، یکی را سه زیوار باشد و یکی را پنج زیوار و یکی را هفت زیوار و یکی را هشت و آن را صد دینار خراج است. قسم هر یک از این ارباب چه باشد؟ جواب : عدد سهام هر یک از ایشان در صد باید زدن ، آنگه آن را بر بیست و سه قسمت کردن ، آنچه بیرون آید جواب بود... ( یواقیت العلوم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).زیوار. [ زی ] ( اِ ) کوچه و برزن خواه در شهر باشد و یا در ده و روستا. ( ناظم الاطباء ) ( از اشتینگاس ).
- زیوارآرا ؛ آنکه کوی و برزن راآرایش می کند. ( ناظم الاطباء ) ( از اشتینگاس ).
زیوار. [ زی ] ( اِخ ) دهی از دهستان سوسن است که در بخش ایذه شهرستان اهواز واقع است و 195 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).