الیائی ( از مردم اله ) فیلسوف یونانی ( و . اله بین ۴۹٠ و ۴۸۵ ق م . ). وی شاگرد برمانیدس بود و شیوه استدلال او را بکمال رسانید . وی ابتدا بکار تجارت اشتغال داشت و چون در سفری دریایی کشتی وی غرق شد از تجارت دست کشید و بتحصیل فلسفه پرداخت . او عالم را از دو عنصر مرکب می پنداشت : یکی ذات خدا که بعقیده وی در هر امری فاعل بود دیگر ماده که آنرا منفعل و متاثر میدانست. وی میگوید : اگر حرکت واقعیت داشته باشد انتقال از یک نقطه است بنقطه دیگر پس هرگاه میان آن دو نقطه خطی فرض کنیم البته می توان آنرا نیمه کرد و آن نیمه را میتوان نصف کرد و همچنین در این تصنیف هر قدر پیش برویم باز آن قسمتی که باقی میماند میتوان نصف کرد و نهایت ندارد پس آن خط اجزای بیشمار دارد و جسم متحرک از همه آن اجزا باید گذر کند و گذر کردن از اجزا ی بیشمار مدت نامتناهی لازم دارد . بنابراین آن جسم هیچگاه بنقطه مقصد نمیرسد . پس عقلا ثابت شد که حرکت باطل است . وی این استدلال را باین ترتیب نیز بیان کرده است که اخیلوس ( آشیل ) که چابکترین مردم است هر گاه در دنبال سنگ پشت که یکی از کندرو ترین جانوران است برود بقاعده عقلی هرگز نباید باو برسد زیرا در مدتی که اخیلوس مقداری راه طی کرده سنگ پشت مسافتی نیز پیموده است و اخلیوس باید آنرا هم بپیماید . اما آنچه در ظاهر دیده میشود خلاف این است و چون این کیفیت بحکم عقل ضروری است . پس ناچار باید بگوییم آنچه در ظاهر دیده میشود حقیقت ندارد و حرکت باطل است . زنون گوید : هر گاه تیری از کمان پرتاب کنیم بر حسب ظاهر روان میشود اما در واقع ساکن است زیرا در هر آن که آنرا در نظر بگیریم قسمتی از فضا یا مکان را شاغل است و شاغل بودن مکان جز سکون چیزی نیست و در آن نمیتوان تیر را غیر شاغل مکان فرض کرد پس هیچگاه نمیتوان آنرا در حرکت دانست ( سیر حکمت ) .