زینان

لغت نامه دهخدا

زینان. ( اِ ) نانخواه است و آن تخمی باشد که بر روی خمیر نان پاشند. ( برهان ) ( آنندراج ). زینیان. ( ناظم الاطباء ). زنیان. ( از شرفنامه منیری ).

فرهنگ معین

= زنیان . زینیان : (اِ. ) تخمی است که بر روی نان پاشند، نانخواه .

فرهنگ عمید

= زنیان

پیشنهاد کاربران

زینان ؛ بمعنی این جماعت و از اینها باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) . کلمه اشاره یعنی از اینان و از این جماعت و از این گروه. ( ناظم الاطباء ) . ج ِ �زین � مخفف �از این � ( حرف اضافه صفت / ضمیر ان علامت جمع ) . از اینان. از این کسان. رجوع به از این و از اینان شود.

بپرس