زیمه

لغت نامه دهخدا

( زیمة ) زیمة. [ م َ ] ( ع اِ ) گله شتران ، کمتر آن دو شتر سه شتر است و اکثر آن پانزده و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). گله شتران از سه تا پانزده. ( ناظم الاطباء ). || پاره ای از گوشت. ج ، زیَم. ( از اقرب الموارد ).

زیمة. [ زَ م َ ] ( اِخ ) دهی از نخله یمان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). قریه ای است به وادی نخلة از زمین مکه. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

دهی است به نخله یمان قریه ایست به وادی نخله از زمین مکه .

پیشنهاد کاربران

بپرس