زیلی

لغت نامه دهخدا

زیلی. ( ص نسبی ، از اتباع ) ( زخم و... ) مترادف و تابع زخم و زیلی به معنی زخمدار و زخمناک و دارای زخمهای بسیار است. ( از فرهنگ عامیانه جمال زاده ).

زیلی. ( اِخ ) احمدبن محمد ابی البرکات الزیلی السیواسی ، مکنی به ابوالثناء. وی در سال 974 هَ. ق. مشهور گشت. او راست : زبدةالاسرار. ( از معجم المطبوعات ).

زیلی. ( اِخ ) محرم بن عارف بن حسن ، مکنی به ابواللیث. از علماء قرن دهم هجری. او راست : هدیة الصعلوک فی شرح تحفةالملوک در فقه حنفی که در رمضان سال 979 هَ. ق. تألیف آن را به پایان رسانید. ( از معجم المطبوعات ج 1 ص 343 ).

فرهنگ فارسی

محرم بن عارف بن حسن مکنی به ابو اللیث از علمائ قرن دهم هجری .

پیشنهاد کاربران

بپرس