نخست چِم های زیف را طبق فرهنگ دهخدا می نویسیم:
۱ ) صمغی باشد سیاه که بر سر کچلان چسبانند.
۲ ) گناه، بی اَدبی
۳ ) گفتار بی معنی و جفنگ
۴ ) زشتِ مطلق مقابل نیکو
به نظر می رسد هستهٔ چِمِ این واژه �بد بودن چیزی باشد�، بنابراین کَرواز ِ ( فعلِ ) �زیف - ، زیفیدن/زیفتن ) می تواند به چِم های �گناه کردن، جفنگ گفتن، زشت کردن، تقلب کردن، . . . � کاربُرده شود.
... [مشاهده متن کامل]
اینکه دیگر دوستان به �زیب - ، زیبیدن� بسند نکرده اند و می خواهند دو ساخت واژه را برای یک کَرواز بخرجند عجیب است. یعنی بگویند �زیب - و زیفتن�.
این کار دو مشکلِ اساسی دارد، یکی آنکه اقتصادِ واژه سازی ندارد. دوم آنکه کار زبانور را می سختند، زیرا �زیفتن� پیش بین پذیر نیست. ما کَروازهای گوناگونی داریم که به �ب� می خَتمَند ولی بنِ گذشته شان تبدیل به �ف� نمی شود.
.
نمونه ها:
خواب - و خوابیدن ( و نه خوافیدن )
رُب - و رُبیدن ( و نه رُفتن )
پَرتاب - و پَرتابیدن ( و نه پَرتافتن )
تَب و تَبیدن ( و نه تَفتن )
تُراب - و تُرابیدن ( و نه تُرافتن )
تَسب - و تَسبیدن ( و نه تَسفتن )
جُنب - و جُنبیدن ( و نه جُفتن )
چرب - و چربیدن ( و نه چرفتن )
چَسب - و چَسبیدن ( و نه چَسفتن )
ساب - و سابیدن ( و نه سافتن )
بسیاری دیگر هم هست، دیگر ادامه ندادم به نوشتن.
و آخرین نکته آنکه وقتی �زیف� معنای زشتی می دهد، چطور حاضر شدید بگویید �زیفتن و زیب - � معنای زیبایی می دهد!؟
از ساختِ کروازهای بی قاعده ( پیش بین ناپذیر� بپرهیزیم، زیرا اقتصادِ واژه سازی ندارد و برای زبانور پیش بین پذیر نیست.
درستش آن است که ما دو کَرواز مستقل داشته باشیم:
۱ ) �زیب - و زیبیدن�
۲ ) �زیف - و زیفیدن/زیفتن�
۱ ) صمغی باشد سیاه که بر سر کچلان چسبانند.
۲ ) گناه، بی اَدبی
۳ ) گفتار بی معنی و جفنگ
۴ ) زشتِ مطلق مقابل نیکو
به نظر می رسد هستهٔ چِمِ این واژه �بد بودن چیزی باشد�، بنابراین کَرواز ِ ( فعلِ ) �زیف - ، زیفیدن/زیفتن ) می تواند به چِم های �گناه کردن، جفنگ گفتن، زشت کردن، تقلب کردن، . . . � کاربُرده شود.
... [مشاهده متن کامل]
اینکه دیگر دوستان به �زیب - ، زیبیدن� بسند نکرده اند و می خواهند دو ساخت واژه را برای یک کَرواز بخرجند عجیب است. یعنی بگویند �زیب - و زیفتن�.
این کار دو مشکلِ اساسی دارد، یکی آنکه اقتصادِ واژه سازی ندارد. دوم آنکه کار زبانور را می سختند، زیرا �زیفتن� پیش بین پذیر نیست. ما کَروازهای گوناگونی داریم که به �ب� می خَتمَند ولی بنِ گذشته شان تبدیل به �ف� نمی شود.
.
نمونه ها:
خواب - و خوابیدن ( و نه خوافیدن )
رُب - و رُبیدن ( و نه رُفتن )
پَرتاب - و پَرتابیدن ( و نه پَرتافتن )
تَب و تَبیدن ( و نه تَفتن )
تُراب - و تُرابیدن ( و نه تُرافتن )
تَسب - و تَسبیدن ( و نه تَسفتن )
جُنب - و جُنبیدن ( و نه جُفتن )
چرب - و چربیدن ( و نه چرفتن )
چَسب - و چَسبیدن ( و نه چَسفتن )
ساب - و سابیدن ( و نه سافتن )
بسیاری دیگر هم هست، دیگر ادامه ندادم به نوشتن.
و آخرین نکته آنکه وقتی �زیف� معنای زشتی می دهد، چطور حاضر شدید بگویید �زیفتن و زیب - � معنای زیبایی می دهد!؟
از ساختِ کروازهای بی قاعده ( پیش بین ناپذیر� بپرهیزیم، زیرا اقتصادِ واژه سازی ندارد و برای زبانور پیش بین پذیر نیست.
درستش آن است که ما دو کَرواز مستقل داشته باشیم:
۱ ) �زیب - و زیبیدن�
۲ ) �زیف - و زیفیدن/زیفتن�
بررسیِ واژگانِ "دیپ، دیفتن/دیب - ، زیفتن/زیب - ، دیبا، زیبا و. . . ":
در زبانِ سانسکریت "دیپ:dīp" به معنایِ "درخشیدن، برازیدن، برق زدن، نورانی بودن/شدن، روشن شدن/کردن، برافروختن، درخشه افکندن، شعله افکندن" بوده است. همچنین "دیپَ:dīpa" به معنای "روشنایی، درخشش، برازه، فروزه، پرتو، نور، چراغ، مشعل و. . . " بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
ریشه هایِ اوستایی - سانسکریتی که به " - پ:p - " می انجامند، در زبانِ پارسیِ میانه - نو می توانند فعلهایِ انجامیده به " - فتَن" با بُن کُنونیِ انجامیده به " - ب" بسازند. ( در این باره به زیرواژه "بررسی اواشناختی زبانهای باستانی ایرانی" در همین تارنما بروید و پیامِ شماره 9 را بخوانید. )
از اینرو، "دیپ" به ریختِ "دیفتن/دیب - " در زبانِ پارسیِ میانه - نو آمدنی است. همچنین واژه یِ "دیبا" برآمده از بُن کُنونیِ "دیب" و پسوندِ " - آ" آمدنی است که ریختِ کهن ترِ این پسوند " - آگ" بوده است ( ="دیبآگ" ) .
همچنین واژگان "زیفتن/زیب - " و"زیبا" در پیِ دگرگونیِ آواییِ رواگمندِ "د/ز" یک به یک با واژگانِ نامبرده یِ بالا همبسته و همریشه هستند.
. . . . . .
پَسگشت:
رویبرگ 259 از نبیگ "فرهنگ سَنسکریت - فارسی" ( جلالی نائینی )

در زبانِ سانسکریت "دیپ:dīp" به معنایِ "درخشیدن، برازیدن، برق زدن، نورانی بودن/شدن، روشن شدن/کردن، برافروختن، درخشه افکندن، شعله افکندن" بوده است. همچنین "دیپَ:dīpa" به معنای "روشنایی، درخشش، برازه، فروزه، پرتو، نور، چراغ، مشعل و. . . " بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
ریشه هایِ اوستایی - سانسکریتی که به " - پ:p - " می انجامند، در زبانِ پارسیِ میانه - نو می توانند فعلهایِ انجامیده به " - فتَن" با بُن کُنونیِ انجامیده به " - ب" بسازند. ( در این باره به زیرواژه "بررسی اواشناختی زبانهای باستانی ایرانی" در همین تارنما بروید و پیامِ شماره 9 را بخوانید. )
از اینرو، "دیپ" به ریختِ "دیفتن/دیب - " در زبانِ پارسیِ میانه - نو آمدنی است. همچنین واژه یِ "دیبا" برآمده از بُن کُنونیِ "دیب" و پسوندِ " - آ" آمدنی است که ریختِ کهن ترِ این پسوند " - آگ" بوده است ( ="دیبآگ" ) .
همچنین واژگان "زیفتن/زیب - " و"زیبا" در پیِ دگرگونیِ آواییِ رواگمندِ "د/ز" یک به یک با واژگانِ نامبرده یِ بالا همبسته و همریشه هستند.
. . . . . .
پَسگشت:
رویبرگ 259 از نبیگ "فرهنگ سَنسکریت - فارسی" ( جلالی نائینی )

زیفتَن = زیبا کردن
بن گذشته = زیفت
بن اکنون = زیب
این بن واژه بر آهنگ بن واژگان دیگر برای "بن اکنون" پرداخته می شود :
روفتن👈روب
کوفتن👈 کوب
فریفتن👈 فَریب
زیفتن👈 زیب
بن گذشته = زیفت
بن اکنون = زیب
این بن واژه بر آهنگ بن واژگان دیگر برای "بن اکنون" پرداخته می شود :
روفتن👈روب
کوفتن👈 کوب
فریفتن👈 فَریب
زیفتن👈 زیب
🇮🇷 زیفتن کارواژه ای پارسی است 🇮🇷
دیسه ی دیگر زیبیدن
دیسه ی دیگر زیبیدن