زیفان

لغت نامه دهخدا

زیفان. [ زَ ی َ ] ( ع مص ) زاف زیفاً و زیفاناً. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به زیف شود. ( ناظم الاطباء ). تبختر در رفتار و در نهج البلاغة در وصف طاوس : «و یمیس بزیفانه »؛ مراد از زیفان حرکت دم طاوس است به چپ و راست. ( اقرب الموارد ). رجوع به زَیف شود.

پیشنهاد کاربران

زیفانیدن = کارِ اشتباه کردن.
ایرنگ / خطا/ اشتباه

بپرس