زیغان
لغت نامه دهخدا
زیغان. ( ع اِ ) ج ِزاغ. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( دهار ) ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به زاغ شود.
زیغان. ( اِخ ) دو فرسخ کمتر میانه جنوب و شرق گله دار است. ( فارسنامه ناصری ). رجوع به زیقان شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید