زیش

لغت نامه دهخدا

زیش. ( اِ ) نای و نی و لوله و نای کوچک. ( ناظم الاطباء ) ( از اشتینگاس ).

فرهنگ فارسی

نای و نی و لوله و نای کوچک

پیشنهاد کاربران

بیشتر ( بیش تر ) بیش، چیش ( چیشیدن، حیوانی دوردورماق ) ، جیش ( جیش کردن ) ، خیش ( خیش کشاورزی ) ، هیش ( هووش برای اگاه کردن انسان، دوردورماق حیوانات ) ، عیش ( ای ش، اشرت ( عشرت ) ) ، فیش ( فیش=بالیق و
...
[مشاهده متن کامل]
فیش حقوقی ) ، قیش ( قیشلاق، قار قیش ) ، گیش ( گیشه ) ، کیش ( جزیره ی کیش و تویوغی کیشه لماق ) ، میش ( قویون، میشه=جنگل=میشگان ( میشه قان=باغ میشه. . . . . رومیشگان لرستان=ایری میشگان=با غمیشه بزرگ ) ، نیش ( حرفهای نیشدار، نیشتو ببند، نیشش همیشه بازه ) ، تیش ( تیشه، تیشه به ریشه زدن ) ، ایش، لیش ( لش، لاشه ) ، بیش ( بیشتر ) ، ییش ( داشینان یش گینه یاداداقاشیغینان ایش گینه ) ، سیش ( با عرض معذرت، سیشماق=سیچماق ) ، شیش ( سیخ، شیشلیک، شیشوان ) ، ویش ( ( علامت تعجب ) ، دیش ( دندان، دیش اری متضادش ایچاری ) ، ریش ( اریش، باریش، اوروش، اوروشلوق ) ) ، زیش ( نای و نی ولوله ی کوچک، ضعیف ) ) پیش ( پیش آهنگ، پیش قراول، پیش به جلو ) . . . . . . همه اش تورکی است. . . . با تمام حروف الفبا

ضعیف ( زیش و زار )

بپرس