زیرنشین عَلَم ِ کسی یا چیزی بودن ؛ پیرو و دنباله رو و تحت الشعاع او بودن :
زهد نظامی که طرازی خوش است
زیرنشین عَلَم زرکش است.
نظامی.
زیرنشین عَلَمت کائنات
ما به تو قائم چو تو قائم به ذات.
نظامی.
زهد نظامی که طرازی خوش است
زیرنشین عَلَم زرکش است.
نظامی.
زیرنشین عَلَمت کائنات
ما به تو قائم چو تو قائم به ذات.
نظامی.