که ای زیردستان شاه جهان
مباشید تیره دل و بدنهان.
فردوسی.
دگر آنکه دانش نگیری تو خواراگر زیردستی و گر شهریار.
فردوسی.
دل زیردستان ما شاد بادهم از داد ما گیتی آباد باد.
فردوسی.
هر آنکس که باشد مرا زیردست همه شادمان باد و یزدان پرست.
فردوسی.
آله است آری ولیکن آسمانش زیردست قلعه است آری ولیکن آفتابش کوتوال.
عنصری ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
ببخشای بر زیردستان بمهربر ایشان بهر خشم مفروز چهر.
اسدی.
زیردستانت چونکه بی خردندچون ترا هوش و عقل و گفتار است.
ناصرخسرو.
ز بس دستان و بی دینی بمانده ست به زیر دست قومی زیردستان.
ناصرخسرو.
بر درگاه ملک مهمات حادث شود که به زیردستان در کفایت آن حاجت افتد. ( کلیله و دمنه ). مشفقتر زیردستان آن است که دررسانیدن نصیحت مبالغت واجب بیند. ( کلیله و دمنه ).هم زیردست آنی در هر فنی که گفت
تا زیردست نه فلک و هفت اخترم.
سوزنی.
بادت ز جهانیان زبردستی کز رنج مجیر زیردستانی.
سوزنی.
زیردستان گله بر عکس کنندگله شان از پی نفی تهم است.
خاقانی.
و بر اهتمام حال رعیت و اعتنای به مصالح زیردست حریص. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 274 ).ترا من همسرم در همنشینی
بچشم زیردستانم چه بینی.
نظامی.
حکایت بازجست از زیردستان که مستم کوردل باشند مستان.
نظامی.
آب گل خاک ره پرستانش گل کمربند زیردستانش.
نظامی.
وگر بالای مه باشد نشستم شهنشه را کمینه زیردستم.
نظامی.
اما به اعتماد سعت اخلاق بزرگان که چشم از عوایب زیردستان بپوشند و در افشای جرایم کهتران نکوشند. ( گلستان ). آورده اندکه یکی از وزراء به زیردستان رحمت آوردی و صلاح همگنان جستی. ( گلستان ).بیشتر بخوانید ...