زیرتنگ


معنی انگلیسی:
belly-band

لغت نامه دهخدا

زیرتنگ. [ ت َ ] ( اِ مرکب ) مقابل زبرتنگ. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). تنگ ستور. ( ناظم الاطباء ) :
زیر و زبر شود دل خصم تو در نبرد
زینت چو بسته شد به زبرتنگ و زیرتنگ.
سوزنی ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
رجوع به زبرتنگ شود. || آفتاب. ( ناظم الاطباء ) ( از اشتینگاس ).

فرهنگ فارسی

مقابل زبر تنگ زیر تنگ

فرهنگ عمید

تنگ زیرین اسب، تنگی که بر زیر زین اسب ببندند.

پیشنهاد کاربران

بپرس