زیرافکند. [ اَ ک َ ] ( ن مف مرکب ، اِ مرکب ) بمعنی زیرافکن است که نهالی و توشک و آنچه در زیر افکنده باشند. ( برهان ).زیرافکن. ( جهانگیری ) ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زیرافکن شود. || نام مقامی است از موسیقی که آن کوچک است. ( برهان ). نام پرده ای از دوازده پرده ٔموسیقی. ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
آه کز یاد ره و پرده عراق
رفت از یادم دم تلخ فراق
وای کز تری زیرافکند خرد
خشک شد کشت دل من دل بمرد.مولوی ( مثنوی چ خاور ص 45 ).
رجوع به زیرافکن شود.