زیرافکن حریرت این بار اگر دهد دست
نیکی بجای یاران فرصت شمار یارا.
نظام قاری ( دیوان البسه از جهانگیری ).
در جهان زیرافکنی نبود بسان نرمدست بشنو این از من که عمری در پی آن بوده ام.
نظام قاری ( دیوان البسه ).
یک تن بی لحاف و زیرافکن وقت آسایش آرمیدن نیست.
نظام قاری ( ایضاً ).
سوسنت راست سبزه بالاپوش سنبلت راست لاله زیرافکن.
سعید هروی.
رجوع به زیرافکند شود. || نام مقامی است از موسیقی که آن کوچک است. ( برهان چ معین ) ( از ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ). شعبه ای است از بیست و چهار شعبه موسیقی. ( جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از غیاث ). نام پرده سرود و آن را زیرافکند نیز گویند. ( شرفنامه منیری ). آن را زیرافکند نیز گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). یکی از چهار مقامه اصلی موسیقی است دارای دو فرع ، بزرگ و رهاوی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : ز ترکیب ملک برد آن خلل را
به زیرافکن فروگفت این غزل را.
نظامی ( خسرو و شیرین چ وحید ص 377 ).
رجوع به زیرافکند شود.