زیر نگین کردن ؛ زیر نگین داشتن. کنایه از مسخر و محکوم کردن. ( از آنندراج ) :
بردی فراوان رنج دل دیدی فراوان رنج تن
از رنج دل وز رنج تن کردی جهان زیر نگین.
فرخی ( از آنندراج ) .
بردی فراوان رنج دل دیدی فراوان رنج تن
از رنج دل وز رنج تن کردی جهان زیر نگین.
فرخی ( از آنندراج ) .