زیر سر داشتن

پیشنهاد کاربران

زیر سر داشتن : [عامیانه، کنایه ] آماده شدن.
زیر سر داشتن:[ کنایی] از پیش آماده داشتن، ( چند تا خواستگار پولدار زیر سر داشت )
( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
//زیر سر داشتن ؛ زیر سر بودن. ( آنندراج ) . چیزی را آماده داشتن. مقدمات امری را فراهم کردن برای اینکه هر وقت بخواهند آنرا آغاز کنند: من غیر از این کار یک کار خوب دیگر در زیر سر دارم. ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ) :
...
[مشاهده متن کامل]

خرد پیمانه انصاف اگر یک بار بردارد
بپیماید مر آن چیزی که دهقان زیر سر دارد
ترامعلوم گرداند از این دریای ظلمانی
که او این عالم سفلی چرا بر خشک و تر دارد.
ناصرخسرو ( دیوان ص 134 ) .
گهی بر دل شبیخون می زند گاهی بر ایمانم
همیشه کاکل او فتنه ای در زیر سر دارد.
صائب ( از آنندراج ) .
گرچه زلف سرکش او سرکشی از سر گذاشت
کاکل او فتنه ها در زیر سر دارد هنوز.
صائب ( ایضاً ) .
رجوع به زیر سر بودن شود.