زیر زبانی
فرهنگ عمید
۲. [عامیانه، مجاز] سخن آهسته و زیر لب.
مترادف ها
زیر زبانی، واقع در زیر زبان
پیشنهاد کاربران
زیر زبانی: [عامیانه، اصطلاح] یواش و آهسته، سخنی که از روی بی میلی گفته می شود.
// زیرزبانی ؛ زیرلفظی. هدیه ای که داماد عروس را دهد بار اول که او سخن گوید. ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) .
- || گفتاری به کبر و خشم و آهسته. بطور نامفهوم گفتن. به بی اعتنایی و تحقیر مخاطب گفتن. ( یادداشت ایضاً ) . یواش و آهسته. با صدای پست. از روی بی میلی و اکراه حرف زدن. گویند: سلامش کردیم ، زیرزبانی جواب داد. ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ) .
... [مشاهده متن کامل]
// زیرزبانی ؛ زیرلفظی. هدیه ای که داماد عروس را دهد بار اول که او سخن گوید. ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) .
- || گفتاری به کبر و خشم و آهسته. بطور نامفهوم گفتن. به بی اعتنایی و تحقیر مخاطب گفتن. ( یادداشت ایضاً ) . یواش و آهسته. با صدای پست. از روی بی میلی و اکراه حرف زدن. گویند: سلامش کردیم ، زیرزبانی جواب داد. ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ) .
... [مشاهده متن کامل]
زیرزبانی ( Sublingual ) [اصطلاح اعتیاد]موادمخدری که از طریق غشاهای زیر زبان وارد خون می شوند.