زیر دل زدن ؛ تهوع آوردن. به تهوع افتادن.
زیر دل زدن : [عامیانه، کنایه ] تهوع آوردن.
//زیر دل زدن ؛ تهوع. طعامی به قی بیرون شدن خواستن. تهوع آوردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) .
//زیر دل زدن ؛ تهوع. طعامی به قی بیرون شدن خواستن. تهوع آوردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) .