زیرحلقی. [ ح َ ] ( ص نسبی ، اِ مرکب ) سیلیی که بر چانه زنند و توی حلقی نیز گویند. ( آنندراج ). زدن بر زیر چانه. ( ناظم الاطباء ). با خوردن و زدن صرف شود : بسکه باشد باطنت ناصاف از حرص و هوا زیرحلقی چون فواق از خویش صد جا میخوری.
شفیع اثر ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
سیلیی که بر چانه زنند و توی حلقی نیز گویند . زدن بر زیر چانه .