زیر بار بودن

پیشنهاد کاربران

ز دست کوته خود زیر بارم - که از بالا بلندان شرمسارم ( حافظ )
به خاطر ناتوانی و عجز و محرومیتی که بدان گرفتارم، زیر بار رنج و فشار هستم
زیر بار بودن:
1 - دچار رنج و مشقت بودن بویژه در نتیجه فشار اجبار و مسئولیت به انجام کارها، وظایف و مسئولیت های سنگین و دشوار
1 - متحمل بودن، ناچار بودن، مجبور بودن، مکره بودن
3 - مسئول بودن، وظیفه داشتن، موظف بودن، بر عهده داشتن

بپرس