زیر افتادن ؛ به زیر افتادن. به زیر آمدن. از پایه برتر تنزل نمودن. از جاه و مقام خود فرودافتادن :
نخواهی که زیر افتی از جای خویش
ز اندازه بیرون منه پای خویش.
امیرخسرو دهلوی.
از پایه برترین به زیر آمده ایم. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) .
نخواهی که زیر افتی از جای خویش
ز اندازه بیرون منه پای خویش.
امیرخسرو دهلوی.
از پایه برترین به زیر آمده ایم. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) .