زیر ابکی

لغت نامه دهخدا

( زیرآبکی ) زیرآبکی. [ ب َ ] ( ص نسبی ) به نهانی. در جایی به آب فروشدن و در جایی دیگر سر برآوردن شناگران. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). نوعی شناست که شناوران بدان ترتیب در زیر آب راه پیمایند و از جایی در آب سر فروبرده از جای دیگر سر برآورند. گاه در مقام مزاح و استعاره «زیرآبکی رفتن » بمعنی کار پنهانی کردن و یواشکی عملی را انجام دادن استعمال میشود. ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ).

فرهنگ فارسی

( زیر آبکی ) به نهانی . در جایی به آب فرو شدن و در جایی دیگر سر بر آوردن شنا گران

پیشنهاد کاربران

زیر آبکی : [عامیانه، اصطلاح] شنای زیر آب، پنهانی .

بپرس