ز شاه جهاندار جز راستی
نزیبد که دیو آورد کاستی.
فردوسی.
مرا گفت جز دخت خاقان مخواه نزیبد پرستار هم جفت شاه.
فردوسی.
چنین گفت کامروز این تخت و گاه مرا زیبد و تاج و گرز و کلاه.
فردوسی.
بپرسید کاین تخت شاهنشهی کرا زیبد و کیست با فرهی.
فردوسی.
می خور که ترا زیبد می خوردن و شادی می خوردن تو مدحت و آن ِ دگران ذم.
فرخی.
زیبد ار من به مدیح تو ملک ، فخر کنم خاطر اندرخور وصف تو رسانم به کمال.
فرخی.
زیبد که بدو دولت و اقبال بنازدکاین هر دو ز اقران امیرند و ز امثال.
فرخی.
مرکب غزو ورا کوه منی زیبد زین پرده خان خطازین ورا زیبد یون.
مخلدی ( از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).
همی گفت در کوشش و دار و بردجز ایرانیان را نزیبد نبرد.
اسدی.
بدو گفت جمشید کای خوشخرام نزیبد ز تو این سخنهای خام.
اسدی.
شادمانی به عمر کی زیبدچون حقیقت بود همی که فناست.
مسعودسعد.
ای آنکه ترا مشاطه حورا زیبدسنگ است آن دل کز چو توئی بشکیبد.
مسعودسعد ( دیوان چ رشیدیاسمی ص 692 ).
خردمند باید که... از اول شراب خوردن تا آخر هیچ بدی و ناهمواری ازو در وجود نیاید... چون بدین درجه رسد شراب خوردن او را زیبد. ( نوروزنامه ). اگر تا این غایت وزیر بودی اکنون امیری و ملک ترا باد و ترا زیبد. ( اسرارالتوحید ).هنگام بهار است و نهال اکنون بالد
زیبد که در آن روضه فرخنده ببالی.
سوزنی.
ای ز پشت ارسلان خان ، ارسلان خان دگرملک داری را نزیبد جز تو سلطان دگر.بیشتر بخوانید ...