زیبندگی

/zibandegi/

معنی انگلیسی:
grace, suitability, becomingness, elegance, flair

لغت نامه دهخدا

زیبندگی. [ ب َ دَ /دِ ] ( حامص ) برازندگی. سزاواری. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). شایستگی. سزاواری. برازندگی. ( فرهنگ فارسی معین ). شایستگی و لیاقت. ( ناظم الاطباء ) :
بزرگی و شاهی و فرخندگی
توانایی و فر و زیبندگی.
دقیقی.
انجم صفت دگرگرفته
زیبندگیی ز سر گرفته.
نظامی.
... یکی خوبرویی و زیبندگی.
نظامی.
|| پیرایش و زینت و آرایش. ( ناظم الاطباء ).
- زیبندگی بخش ؛ بخشاینده زینت و آرایش. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

۱ - شایستگی سزاواری . ۲ - برازندگی .

فرهنگ معین

(بَ دَ یا دِ )(حامص . ) ۱ - شایستگی . ۲ - برازندگی .

فرهنگ عمید

۱. شایستگی .
۲. برازندگی.

پیشنهاد کاربران

بپرس