fit (فعل)شایسته بودن، مجهز کردن، تطبیق کردن، متناسب کردن، خوردن، اندازه بودن برازندگی، زیبنده بودن بر، مناسب بودن برای، سوار یا جفت کردن، صلاحیت دار کردن، گنجاندن یا گنجیدن