یکی شهر فرمود نوشین روان
بدو اندرون آبهای روان
بکردار انطاکیه چون چراغ
پر از گلشن و کاخ و میدان و باغ
بزرگان روشندل و شادکام
ورا زیب خسرو نهادند نام
چو شد زیب خسرو چو خرم بهار
بهشتی پر از رنگ و بوی نگار...
یکی مرد ترسا گزین کرد شاه
بدو داد فرمان و گنج سپاه
بدو گفت کاین زیب خسرو تراست
غریبان و این خانه ٔنو تراست.
فردوسی.
بفرمود تا بند برداشتند بدین شهر نوشاد بگذاشتند .
فردوسی ( یادداشت ایضاً ).
زیب خسرو از اقلیم دویم است و توابع هند است انوشیروان عادل ساخت. ( نزهة القلوب چ گای لیسترانج ج 3 ص 254 ).