در حد حجاز امن یابم
گر سوی خزر زیان ببینم.
خاقانی.
چون سوزن گر شکسته گشتم جز چشم و سری زیان ندیدم.
خاقانی.
|| خسارت و ضرر دیدن. متضرر شدن. مغبون شدن : گاه توبه کردن آمد از مدایح وز هجی
کز هجی بینم زیان و از مدایح سود نی.
منوچهری.
با شکستم زین خران گرچه درست از من شدندخوانده ای تا عیسی از مقعد چه دید آخر زیان.
خاقانی.
خاقانی سود و مایه عمرالا ززبان زیان ندیده ست.
خاقانی.
هرچه داری اگر به عشق دهی کافرم گر جوی زیان بینی.
هاتف.