زیان داشتن

لغت نامه دهخدا

زیان داشتن. [ ت َ ]( مص مرکب ) ضرر داشتن. مقابل سود داشتن :
ز من بنیوش پند مهربانی
چو ننیوشی ترا دارد زیانی.
( ویس و رامین ).
مکن با من چنین نامهربانی
کجا زین هم ترا دارد زیانی.
( ویس و رامین ).
... سری را که چون مسعود پادشاهی ، باد خوارزمشاهی در آن نهاد بباید بریدن اگر نه زیانی سخت بزرگ دارد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 337 ). ولیکن ازفرستادن سالاری با فوجی مردم ، زیان ندارد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 658 ).
دوستی دشمنان دینت زیان داشت
بام برین کج شود ز کژی بنلاد.
ناصرخسرو.
پس بچه عقل آمده ، گفتار، و نزیبد
که بچه ٔعقل تو، زیان دارد جان را.
ناصرخسرو.
ما را زیانی ندارد. ( کلیله و دمنه ). عاقل را تنهایی و غربت زیان ندارد . ( کلیله و دمنه ).... به پرسیدن آن تعجیل مکن که هیبت سلطان رازیان دارد. ( گلستان ).
اهل دانش را در این گفتار با ما کار نیست
عاقلان را کی زیان دارد که ما دیوانه ایم.
سعدی.
زهدت به چه کار آید گر رانده درگاهی
کفرت چه زیان دارد گر نیک سرانجامی.
سعدی.
|| آسیب و گزند داشتن. ضرر و صدمه داشتن : حوا یک دانه می خورد و دو دانه دیگر به آدم داد و گفت مرا زیان نداشت و تو را هم زیان ندارد. ( قصص الانبیاء ص 19 ). دفع مضرت با سپیدباها و توابل و تباهه خشک کنند تا زیان ندارد و منفعت کند. ( نوروزنامه ).
نای از دو آتش بادخور، نی طوق و نارش تاج سر
باد و نی و نارش نگر هرگز زیان ناداشته.
خاقانی.
صاحب دل را ندارد آن زیان
که خورد آن زهر قاتل در عیان.
مولوی.

فرهنگ فارسی

ضرر داشتن مقابل سود داشتن

پیشنهاد کاربران

بپرس