خواسته تاراج کرده ، سودهایت بر زیان
لشکرت همواره یافه چون رمه رفته شبان .
رودکی ( یادداشت ایضاً ).
تکاپوی مردم بسود و زیان بتاو بدو هر سوئی تازیان.
ابوشکور( یادداشت ایضاً ).
سخن کاندر او سود نه جز زیان نباید که رانده شودبر زبان.
ابوشکور.
به بدخواه ما بادچندان زیان که از قیصر آمد به ایرانیان.
فردوسی.
زیان کسان از پی سود خویش بجویند و دین اندرآرند پیش.
فردوسی.
ز خسرو زیان باز باید ستداگر صد زیانست صد بار صد.
فردوسی.
گفتم همه دلائل سود است خدمتش گفتا بلی معاینه سود است بی زیان.
فرخی.
ستد و دادجز به پیشادست داوری باشد و زیان و شکست.
لبیبی.
عمر تو بادا بی کران ، سود تو بادا بی زیان همواره بادا جاودان ، در عز و ناز و عافیه.
منوچهری.
بهر کار کردم ترا آزمایش سراسرفریبی سراسر زیانی.
منوچهری.
دور از فجور وفسق و بری از زیان و زورشسته رسوم زرق و نبشته دونیم وی.
منوچهری.
به بی رنجی گذارم زندگانی نبینم سود از بیم زیانی.
( ویس و رامین ).
به مهر اندر تو چون بازارگانی ازو گه سود یابی گه زیانی.
( ویس و رامین ).
چنین است و زینگونه تا بد بس است زیان کسان سود دیگر کس است.
اسدی.
همه کس پی سود باشد دوان نخواهد کسی خویشتن را زیان.
اسدی.
چه زیانست اگر گفت ندانست کلام کز عصا مار توانست همی کرد کلیم.بیشتر بخوانید ...