زیاد شدن
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
افزودن، زیاد کردن، زیاد شدن، توسعه دادن، تکثیر کردن، ترفیع دادن، توانگر کردن
رسیدن، نائل شدن، نائل شدن به، بدست اوردن، پیدا کردن، پیش رفتن، بهبودی یافتن، زیاد شدن، فایده بردن، تسخیر کردن، سود بردن، کسب کردن، فایده دیدن
افزودن، زیاد کردن، تقویت کردن، تکمیل کردن، زیاد شدن، علاوه کردن
بزرگ شدن، زیاد شدن، شدن، عمل امدن، بالیدن، ترقی کردن، کاشتن، رستن، رشد کردن، سبز شدن، سبز کردن، گشتن، روییدن، رویانیدن، برزگ شدن
بلند شدن، صعود کردن، سوار کردن، زیاد شدن، سوار شدن، بالغ شدن بر، نصب کردن، قرار دادن، سوار شدن بر، سوار شدن یا کردن
زیاد شدن، کثیر شدن، بسط و توسعه یافتن
زیاد شدن، رشد کردن، رو به بدر رفتن، استحاله یافتن
فارسی به عربی
جبل , زیادة
پیشنهاد کاربران
بسیار شدن
مستزاد
معنی اصطلاح - > سر به جهنم زدن چیزی
بسیار زیاد / گران بودن / شدن
مثال:
اگر بخواهیم این طرح را به همین شکل اجرا کنیم، هزینه اش سر به جهنم می زند.
بسیار زیاد / گران بودن / شدن
مثال:
اگر بخواهیم این طرح را به همین شکل اجرا کنیم، هزینه اش سر به جهنم می زند.
زید
افزایش