زیاد بار کردن

مترادف ها

surcharge (فعل)
اضافه کردن، زیاد ستاندن، زیاد بار کردن، تحمیل کردن، زیاد پر کردن

overset (فعل)
زینت دادن، بر هم زدن، شلوغ کردن، زیاد بار کردن، واژگون ساختن، سرنگون کردن، مضمحل کردن

overlay (فعل)
پوشیدن، رویهم قرار دادن، زیاد بار کردن

overload (فعل)
زیاد بار کردن، زیادی بار کردن، سربار کردن، زیاد پر کردن، گرانبار کردن

فارسی به عربی

ضریبة اضافیة , غطاء

پیشنهاد کاربران

بپرس