زوفی

لغت نامه دهخدا

زوفی. [ فا] ( ع اِ ) گیاهی است که در کوههای قدس خیزد و این رازوفای یابس گویند. طبیخ آن با سکنجبین مسهل خلط غلیظ و مضمضه آن که در سرکه پخته باشند جهت درد دندان و بخور آن برای درد گوش نافع. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || چرکی است در پشم و موی زیر شکم و کنج ران گوسپند که به آب سطرونیون چند بار بشویند و پشم را از آن جدا کرده بگیرند و این را زوفای رطب نامند، محلل اورام صلبه و سپرز و برودت احشاء و جگر و گرده و استسقا را شرباً و ضماداً نافع. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زوفا. ( ناظم الاطباء ). رجوع به زوفا شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی است پایا از تیره نعناعیان که به حالت خودرو و در نواحی جنوبی اروپا و آسیای صغیر و روسیه و ایران میروید . ارتفاعش بین ۴٠ تا ۶٠ سانتیمتر و ریشه اش ضخیم و منشعب و ساقه های نسبتا چوبی و برگهایش کوچک و متقابل و نوک تیز و کامل و بسیار معطر میباشد گلهایش زیبا و معطر و به رنگهای آبی تیره مایل به بنفش و سفید و گاهی گلی است اسانس این گیاه مشابه اسانس نعناع است و مصرف طبی دارد جسمی حسل ثغام .

پیشنهاد کاربران

بپرس