زوف. [ زَ ] ( ع مص ) بال وا کردن کبوتر و دم کشان رفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).زوف. [ ] ( ع اِ ) مقدار بسیار: بالزوف ؛ به فراوانی. ( از دزی ج 1 ص 614 ).