زورفین

لغت نامه دهخدا

زورفین. ( اِ )بمعنی زرفین است و آن حلقه ای باشد که بر چارچوب در و صندوق و امثال آن زنند و زنجیر بر آن اندازند و قفل کنند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از جهانگیری ). زرفین. زلفین. ( فرهنگ فارسی معین ) :
هر کسی انگشت خود یک ره کند در زورفین.
منوچهری.
خوی نیکو را حصار خویش کن
وز قناعت بر سرش زن زورفین.
ناصرخسرو.
گر در دانش بتو بر بسته گشت
من بگشایم ز درون زورفین.
ناصرخسرو.
رجوع به زرفین و زلفین شود.

فرهنگ معین

(زُ فِ ) نک زلفین .

فرهنگ عمید

= زرفین: خوی نیکو را حصار خویش گیر / وز قناعت بر سرش زن زورفین (ناصرخسرو۱: ۱۲۰ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس