زور گر

لغت نامه دهخدا

زورگر. [ گ َ ] ( ص مرکب ) پهلوان و بهادر و دلیر و جنگجوی. ( ناظم الاطباء ). پهلوان. ( آنندراج ) :
نبود میل جوانان سیمبر ما را
به زور عاشق خود ساخت زورگر ما را.
سیفی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

پهلوان و بهادر و دلیر و جنگجوی

پیشنهاد کاربران

بپرس