زودگذر
/zudgozar/
مترادف زودگذر: فانی، مستعجل، موقت، موقتی
متضاد زودگذر: دیرپا
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنچه که زود گذرد آنچه که بسرعت محو شود : دنیای زود گذر تبسم زود گذر .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
خفیف، خل، چابک، باز، تابان، روشن، ضعیف، بی عفت، زود گذر، هوس باز، سبک، هوس امیز، اسان، اندک، سهل، سهل الهضم، کم، اهسته، سبک وزن، بی غم و غصه، وارسته، کم قیمت
اواره، نا پایدار، فرار، بی دوام، زود گذر، زودریز
زود گذر، بادپا
نا پایدار، ناپایا، زود گذر، نااستوار، بی ثبات، متزلزل، بی پایه، لرزان
نا پایدار، زود گذر، فانی، سپنج، بی بقا
سست، نازک، شکننده، زود گذر، گول خور، نحیف، بی مایه، سست در برابر وسوسه شیطانی
بی دوام، زود گذر، فانی، تبعیدی
بی دوام، زود گذر، یومیه، حشره یک روزه، یک روزه
بی دوام، زود گذر، ساعتی، مربوط به ساعات دعا کتاب دعا
زود گذر، تندگذر، زود افت
زود گذر، اجمالی
تند، نا پایدار، کوتاه، زود گذر، فانی، گذرا، فراگذر
زود گذر، انی
زود گذر، سپنج، انی، موقتی، موقت، سپنجی
زود گذر، اسفنجی، قارچی، سماروغی
زود گذر، فانی، بالغ بر
زود گذر، فانی، فناپذیر، نابود شدنی، هلاک شدنی، کالای فاسد شونده
زود گذر، سایه دار، سایه مانند، سایه افکن
سریع، زود گذر، چیزی که جارو می کند
فارسی به عربی
اسطول , خاطف , عابر , عرضة للتلف
پیشنهاد کاربران
زودگذار. [ گ ُ ] ( نف مرکب ) زودگذر. که زود گذرد: عَجْلی ̍؛ کمان تیز زودگذار. ( از منتهی الارب ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . || زوددرگذرنده. زودعفو :
در خطا دیرگیر و زودگذار
در عطا سخت مهر و سست مهار.
سنائی.
در خطا دیرگیر و زودگذار
در عطا سخت مهر و سست مهار.
سنائی.
تندگذر
سبک سایه . [ س َ ب ُ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) کنایه از کم بقا و بی ثبات و گذرنده . ( برهان ) . کنایه از کم بقا و کم عمر و بی ثبات . ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
ای ز شب وصل گرانمایه تر
وز علم صبح سبک سایه تر.
... [مشاهده متن کامل]
نظامی .
اگرچه زین فلک آب رنگ و آتش بار
چو باد و خاک سبک سایه و گرانبارم .
خاقانی .
ای ز شب وصل گرانمایه تر
وز علم صبح سبک سایه تر.
... [مشاهده متن کامل]
نظامی .
اگرچه زین فلک آب رنگ و آتش بار
چو باد و خاک سبک سایه و گرانبارم .
خاقانی .
موقت . . . . گذرا . . . .
کوتاه مدت ، چندگاهه
کوتاه مدت