زودرس. [ رَ ] ( نف مرکب ) زودرسنده. آنچه که پیش از موقع مقرر بدست آید، مخصوصاً گل و میوه. ( فرهنگ فارسی معین ). آنکه زود برسد. ( آنندراج ) : بندد آیین دگر چون دیرتر خندد بهار بوی گل از غنچه های زودرس نشنیده ام.
میرزا جلال ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
زودرسنده، گل یامیوه که زودترازنوع خودبدست آید ( صفت ) آنچه که پیش از موعد مقرر به دست آید ( مخصوصا گل و میوه ) .
فرهنگ معین
(رَ یا رِ ) (ص فا. ) آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید.
فرهنگ عمید
۱. آن که یا آنچه پیش از موقع مقرر فرابرسد. ۲. گل یا میوه که زودتر از نوع خود به دست آید.