زود شعری
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
زود سرایی. زودسرا. زودسراینده. زودسرایندگی. زودسرایندگان. دردم. دردمگویی. در دم سرا. در دم سرا. دردم سرایی. دردم سراینده. در دمسرایندگی. سرپایی. سرپاسر. سرپاسراینده. سرپاسرایندگان. زبان آور سرا . زباناورسرود.
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
زباناورمند. زباناورشعر . درهمایش. در نشست. در همایش سرود. در نشست سرود. درنشست سرایی. درنشست سرایندگی. در همایش ستایشگر. درنشست ستایشگر. دردورهمی سرودگویی. چه نزد سنجشگران سرایندگان و چه نزد ستایشگران از سرایندگان باشد.