زوجه

/zowje/

مترادف زوجه: بانو، جفت، حرم، زن، همخانه، همسر

متضاد زوجه: زوج

برابر پارسی: جفت، همسر

معنی انگلیسی:
wife, missis, old lady, squaw

لغت نامه دهخدا

( زوجة ) زوجة. [ زَ ج َ ] ( ع اِ ) زن. ( آنندراج ). زن. مقابل شوی. ( ناظم الاطباء ). زن. همسر مرد. ج ، زوجات. ( فرهنگ فارسی معین ) ( از اقرب الموارد ). ربض. حلیلة. حنة. ثرغامة. حوبه. منکوحة. حلال. همسر. جفت. همخوابه. زن. مقابل شوی و شوهر. ج ، زوجات. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || جفت ( مقابل فرد ). ( از دزی ج 1 ص 611 ).

زوجة. [ زِ وَ ج َ ] ( ع اِ ) ج ِ زوج. ( دهار ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
زوجه. [ زَ / زُو ج َ /ج ِ ] ( از ع ، اِ ) زوجة. ( از فرهنگ فارسی معین ). زن. مقابل شوی. و زن شخص و زن شوهردار. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

همسرمرد، زن، مقابل شوهر، زوجات جمع
( اسم ) زن همسر مرد جمع زوجات .
جمع زوج

فرهنگ معین

(زُ جِ ) [ ع . زوجة ] (اِ. ) همسر.

فرهنگ عمید

همسر مرد، زن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی زَوْجَهُ: همسرش
ریشه کلمه:
زوج (۸۱ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)

جدول کلمات

همسر

مترادف ها

spouse (اسم)
همسر، زوج، زوجه، عیال، زن یا شوهر

wife (اسم)
فراش، زن، خانم، زوجه، عیال

lady (اسم)
خانم، بانو، مادام، زوجه، رئیسه خانه

wedlock (اسم)
عروسی، زوجه، زناشویی، زفاف

فارسی به عربی

زوج , زوجة , سیدة

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

زوجهزوجهزوجهزوجه
عیال
معنی میشود همسر
این واژه تازى ( اربى ) است بجاى آن به ویژه در دانش حقوق سپارش مى شود واژه ناییریک Nairik ( پهلوى: بانو - خانم - زن شوهردار ) و مُتا Mota ( پهلوى: خانم ، بانو ) و مان پَتَک Manpatak ( زنى که رئیس خانه و خانواده است ) و مان پتینManpatin ( خانم خانه ، زن زندگى ) و شویبانوShuybanu
...
[مشاهده متن کامل]

( بانوى شوهر ) بهره بجویند.

بپرس