زوبع
لغت نامه دهخدا
زوبع. [ زَ ب َ ] ( اِخ ) زوبعة. ( اقرب الموارد ). شیطان. ابلیس. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زوبعة شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. کوتاه.
۳. (اسم ) شیطان، ابلیس.
پیشنهاد کاربران
حقیر، پست، ناکس،
شیطان، ابلیس، اهریمن
شیطان، ابلیس، اهریمن
با توجه به این بیت
اگر چه زوبع و استادِ جمله ست
چه داند حیله ریب المنون را؟
بسیار نکته دان و حیله گر مناسب تر است
اگر چه زوبع و استادِ جمله ست
چه داند حیله ریب المنون را؟
بسیار نکته دان و حیله گر مناسب تر است
شیطان . ابلیس