زوب
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
زوب از دوکلمه ( ( زود ) ) و ( ( برنده شدن ) ) تشکیل یافته یعنی زوب= برتر وبهتر بودن.
در سایرموارد زوب یعنی جدا شده، تفکیک یافته، زدوده شده از ناخالصی ، خلوص یافته، برقراروسرزنده، صاف وصادق شده ، زلال وبیناشده
معنی دیگر زوب= جدا، منتخب، بعض، شاخص
در سایرموارد زوب یعنی جدا شده، تفکیک یافته، زدوده شده از ناخالصی ، خلوص یافته، برقراروسرزنده، صاف وصادق شده ، زلال وبیناشده
معنی دیگر زوب= جدا، منتخب، بعض، شاخص