زوال پذیر


برابر پارسی: ناپایدار، نابودشدنی

معنی انگلیسی:
impermanent

لغت نامه دهخدا

زوال پذیر. [ زَ پ َ ] ( نف مرکب ) تغییرپذیر و فناشونده. ( آنندراج ). فانی و ناپایدار. ( ناظم الاطباء ). زوال پذیرنده. آنچه فنا شود. آنچه دوام نکند. ناپایدار. مقابل زوال ناپذیر: جمال زوال پذیر است. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ماده بعد و زوال شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنچه فنا شود آنچه دوام نکند ناپایدار مقابل زوال ناپذیر : [[ جمال زوال پذیر است ]] .

فرهنگ عمید

زوال پذیرنده، نیست شدنی، نابود شدنی، ناپایدار.

پیشنهاد کاربران

زوال پذیر به معنی ناپایدار ، نابود شدنی میباشد .
میرا

بپرس