زواری

لغت نامه دهخدا

زواری. [ زَ ] ( حامص ) بیمارداری. پرستاری بیمار. شغل زَوار. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). خدمت. ( از فهرست ولف ) :
یکی دختری از نژاد کیان
زبهر زواریش بسته میان.
فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ج 4 ص 1100 ).
بدو گفت اینک ترا خان و مان
زواری بر این بسته تا جاودان.
فردوسی ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
رجوع به زَوار شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس