زواجر

لغت نامه دهخدا

زواجر. [ زَ ج ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ زاجر. ( دهار ). بازدارندگان و موانع. ( غیاث ) ( آنندراج ). ممانعات و منهیات و چیزهایی که نهی کرده شده و موانع. ( ناظم الاطباء ) :... ملک کرمان به تصرف گرفت و کار او نفاذ یافت و اوامر و زواجر او به امضاء پیوست. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 316 ). و به زواجر نصیحت از ممالک فضیحت خلاص نمی جست. ( جهانگشای جوینی ).
- زواجر شرعی ؛ منهیات شرعی و هر چیزی که شریعت آنرا نهی کرده باشد. و غیرمشروع. ( ناظم الاطباء ).

زواجر. [ زَ ج ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سجاس رود است که در بخش دقیدار شهرستان زنجان واقع است و 532 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

دانشنامه عمومی

زواجر نام روستایی است که در بخش مرکزی شهرستان خدابنده در استان زنجان قرار دارد. [ ۲]
این روستا در دهستان حومه ( دوتپه سفلی ) قرار داشته و براساس سرشماری سال ۱۳۸۵جمعیت آن ۸۰۸نفر ( ۱۹۸خانوار ) بوده است. [ ۳]
• موسی بولاقی ، که یکی از اصلی ترین سرچشمه های سجاسروداست
• مدینه بولاقی و قورو کهریز
• کهنه حمام در ورودی روستا
• چیمنیگ ( گول ) در ورودی روستا
• غارغا باغی در جنوب روستا
• ایت یاتان در شمال شرقی روستا
• چیمن بزرگ در شمال شرقی روستا و کنار جاده زنجان
• مسجد قدیمی روستا در وردی روستا نزدیک کهنه حمام
عکس زواجر
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

زواجر زیبا
زواجر شریعت: ممنوعات شریعت.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۲۴ ) .
زواجر دراصل به معنی زوارگیر است. . . زمانی زایرین برای زیارت مرقد مطهر حضرت قیدار نبی به سوی شهر عازم میشدنددر مکانی بسیار خوش اب وهوا بیتوته می کردند که دارای مردمانی باسوادو خون گرم ومهربان با خانه هایی
...
[مشاهده متن کامل]
دارای حجره که به مسافران به کرایه داده می شده است به زوار گیر یا جایی که دران زایران استراحت میکردند معرف بوده است . . در زبان عربی ( حرف گ ) وجود ندار دبهمین خاطر زوار جیر گفته شده اکنون خلاصه گویی شده وبه زواجر اختصصار یافته است.

بپرس