زواب

لغت نامه دهخدا

( زوآب ) زوآب. ( اِخ ) دهی از دهستان بهمئی سرحدی است که در بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان واقع است و 100 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
زؤاب.[ زُ آ ] ( ع اِمص ) ( از «زٔب » ) تغییر و برگشتگی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). انقلاب. ( ناظم الاطباء ). یقال : الدهر ذوزؤاب ؛ ای انقلاب. و گفته اند که این کلمه مصحف زوات است. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس