زهمت

لغت نامه دهخدا

زهمت. [ زِ م َ ] ( از ع ، اِ ) بوی گوشت و بوی ماهی خام. ( برهان ) ( از غیاث ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به زُهْمة و ماده بعد شود.

زهمت. [ زُ م َ ] ( ع اِ ) زُهْمة. باد گنده. بوی ریم و چربش. بوی گوشت چرب متعفن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زُهْمة شود.

زهمة. [ زُ م َ ] ( ع اِ ) باد گنده. || بوی ریم و چربش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بوی گوشت چرب برگشته بوی. زُهومة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بوی گوشت چرب برگشته بوی و متعفن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به زهم و زهمت شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) باد گنده بوی ریم و چربش بوی گوشت چرب متعفن .

فرهنگ معین

(زُ مَ ) [ ع . زهمة ] (اِ. ) باد گنده ، بوی ریم و چربش ، بوی گوشت چرب متعفن .

پیشنهاد کاربران

بپرس