زمین ز لطف تو گر آب یابدی شودی
برفق مهرگیا هرچه هست زهرگیاش.
سنائی.
جان افعی زده را نسخه تریاق دهدنطق جان پرور تو بر ورق زهرگیا.
سوزنی ( از جهانگیری ).
ای کسانی که ز ایام وفا می طلبیدنوشداروطلب از زهرگیائید همه.
خاقانی.
ای تیغ ملک در کف رخشانش همانادر چشمه حیوان ورق زهرگیایی.
خاقانی.
گفت به تیغش آسمان کای گهری تو کیستی گفت من آتش اجل زهرگیای مملکت.
خاقانی.