زهره و منوچهر شعر بلندی از ایرج میرزا است که در قالب مثنوی و در وزن «مفتعلن مفتعلن فاعلن» سروده شده است. این شعر که با مطلعِ «صبح نتابیده هنوز آفتاب / وا نشده دیدهٔ نرگس ز خواب» آغاز می شود، محصول آخرین سال عمر وی بود و نتوانست آن را به پایان برساند.
داستان زهره و منوچهر برگرفته از ماجرای عشق «ونوس و آدونیس» از اساطیر رومی است. در طول تاریخ شاعران و نویسندگان بزرگی آثار مهمی را مورد این عشق نافرجام و تلخ خلق کرده اند از جمله منظومه ونوس و آدونیس اثر ویلیام شکسپیر که شعر ایرج میرزا نیز برداشت آزادی از شکسپیر است. البته ایرج تغییرات زیادی در داستان داده و به هیچ وجه نمی توان این اثر را ترجمه اثر شکسپیر دانست.
ایرج چنان استادانه به نقل این داستان به زبان فارسی پرداخته و آن را با فضای ایرانی درآمیخته که خواننده اثر احساس نمی کند که موضوع داستان و شخصیت ها از یک اثر خارجی اقتباس شده اند. برای مثال آدونیس شکارچی به یک نظامی جوان ایرانی تبدیل شده و به اظهار عشق زهره اینچنین پاسخ می دهد:
زهره نیز وقتی از جامه افلاکی درآمده و جامه خاکیان را بر تن می کند به رسم زنان ایرانی مقنعه بر سر دارد و وقتی از شاهکارهای خود سخن می گوید از خلق هنرمندانی چون کمال الملک و پروردن قمرالملوک و دادن قلم در کف دشتی و ساز به دست درویش خان سخن می گوید.
داستان در کوهستان های ایران روی می دهد و منوچهر ( آدونیس ) قهرمان داستان، جوان نظامی بسیار محجوب، ساده و دوراندیش است. او هنوز لذت مستی و عشق را نچشیده اما زهره ( ونوس ) دختر زیبا و ناقلای آسمان هاست. داستان از آنجا آغاز می شود که زهره در بامدادان از آسمان فرود آمده و در شکارگاه با منوچهر آشنا شده و شیفته او می شود و زهره سعی می کند با عشوه های گوناگون دل او را به دست آورد.
مرگ ایرج میرزا، منجر به ناتمام بودن داستان می شود و نمی توان دریافت که ایرج، چگونه می خواسته داستان را به پایان ببرد. اما با توجه به اینکه شاعر، اصل داستان به زبان انگلیسی را در دست داشته و در نسخۀ اصلی، داستان با مرگ آدونیس و ناکامی ونوس به پایان می رسد، می توان نتیجه گرفت که داستان ایرج نیز با سرانجامی غم انگیز روبرو می شده است.
آنچه امروزه در دیوان ایرج طبع می شود، احتمالاً محصول تکمیلی سید عبدالحسین حسابی است. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفداستان زهره و منوچهر برگرفته از ماجرای عشق «ونوس و آدونیس» از اساطیر رومی است. در طول تاریخ شاعران و نویسندگان بزرگی آثار مهمی را مورد این عشق نافرجام و تلخ خلق کرده اند از جمله منظومه ونوس و آدونیس اثر ویلیام شکسپیر که شعر ایرج میرزا نیز برداشت آزادی از شکسپیر است. البته ایرج تغییرات زیادی در داستان داده و به هیچ وجه نمی توان این اثر را ترجمه اثر شکسپیر دانست.
ایرج چنان استادانه به نقل این داستان به زبان فارسی پرداخته و آن را با فضای ایرانی درآمیخته که خواننده اثر احساس نمی کند که موضوع داستان و شخصیت ها از یک اثر خارجی اقتباس شده اند. برای مثال آدونیس شکارچی به یک نظامی جوان ایرانی تبدیل شده و به اظهار عشق زهره اینچنین پاسخ می دهد:
زهره نیز وقتی از جامه افلاکی درآمده و جامه خاکیان را بر تن می کند به رسم زنان ایرانی مقنعه بر سر دارد و وقتی از شاهکارهای خود سخن می گوید از خلق هنرمندانی چون کمال الملک و پروردن قمرالملوک و دادن قلم در کف دشتی و ساز به دست درویش خان سخن می گوید.
داستان در کوهستان های ایران روی می دهد و منوچهر ( آدونیس ) قهرمان داستان، جوان نظامی بسیار محجوب، ساده و دوراندیش است. او هنوز لذت مستی و عشق را نچشیده اما زهره ( ونوس ) دختر زیبا و ناقلای آسمان هاست. داستان از آنجا آغاز می شود که زهره در بامدادان از آسمان فرود آمده و در شکارگاه با منوچهر آشنا شده و شیفته او می شود و زهره سعی می کند با عشوه های گوناگون دل او را به دست آورد.
مرگ ایرج میرزا، منجر به ناتمام بودن داستان می شود و نمی توان دریافت که ایرج، چگونه می خواسته داستان را به پایان ببرد. اما با توجه به اینکه شاعر، اصل داستان به زبان انگلیسی را در دست داشته و در نسخۀ اصلی، داستان با مرگ آدونیس و ناکامی ونوس به پایان می رسد، می توان نتیجه گرفت که داستان ایرج نیز با سرانجامی غم انگیز روبرو می شده است.
آنچه امروزه در دیوان ایرج طبع می شود، احتمالاً محصول تکمیلی سید عبدالحسین حسابی است. [ ۱]
wiki: زهره و منوچهر