لغت نامه دهخدا
- زهر مار کردن طعامی را بر کسی ؛ با رفتار یا گفتار زشت آن طعام را بر او ناگوار ساختن. مانع شدن از التذاذ از آن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). در موردی که کسی باعث خشم و تأثر آدمی شود و این حال در سر غذا اتفاق افتد گویند: «فلان کس ناهار را به ما زهر مار کرد». ( از فرهنگ عامیانه جمال زاده ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
به معنی هر است ومار هاباان طعمه خودرا می کشند
زهر مار کردن چیزی را بر کسی ؛ با رفتار یا گفتار زشت آن چیز را بر او ناگوار ساختن. مانع شدن از التذاذ از آن شدن حالا می خواهد غذا باشد ، سفر باشد یا هر چیز دیگر.